به گزارش «نماینده» ۲۹ سال از رحلت امام امّت میگذرد. امامی که با رفتنش گویی تکهای از جان و نفْس تکتک امتش را با خود به آسمانها برد. از همین رو مردمان در سوگش اینچنین مبهوت و پریشان بودند. امامی که در تنگناها و بلایای سالهای سختِ انقلاب و جنگ با مردمش همراه و سهیم بود. پدر امت بود؛ و فقدان پدر سخت است...
۲۹ سال از رحلت امام میگذرد و این فاصله و بُعد زمانیِ نزدیک به ۳ دهه، راه را برای تحریفِ راه و رأی و نظر امام هموار میکند و تحریف درباره شخصیت بزرگی چون روحالله الموسوی خمینی امری جدّی است: «آیا شخصیتها را هم میشود تحریف کرد؟ بله. تحریف شخصیتها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا بهصورت انحرافی و سطحی معنا شود؛ همه اینها برمیگردد به تحریف شخصیت. شخصیتی که الگو است، امام و پیشوا است، رفتار او، گفتار او برای نسلهای بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحریف شود زیان بزرگی به وجود خواهد آمد. امام را نباید بهعنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی مورد توجّه قرارداد؛ بعضی اینجور میخواهند.» (۱)
در سالهای اخیر شاهد بودهایم که کنشگران سیاسی برای مقاصد حزبی و گروهی و منفعت شخصی، نظر امام را تحریف کردهاند. برای امام تاریخ ساخته و جعل کردهاند. حرف امام را قلب کردهاند... در همه این سالها کسانی خواستند تا امام تنها یک خاطره باشد. یک خاطره دورِ مقدس که حالا دیگر در دنیا نیست... حرم بزرگ و با جلال و شکوهی دارد و ضریحی که در آن دفن است. باید تنها به زیارت او رفت... عدهای امام را تنها چنین میخواستند. یک خاطره دور مقدس. عدهای امام را همچون میراث فرهنگی میخواهند: «بزرگترین درسی که امام بزرگوار به ما داد، درس روحیّه و ذهن و عمل انقلابی است؛ این را باید فراموش نکنیم. امام میراث فرهنگی نیست؛ بعضی به امام به چشم میراث فرهنگی نگاه میکنند. امام زنده است؛ امام، امام ما است؛ امام، پیشوای ما است؛ با این چشم به امام نگاه کنید و از او بیاموزید.» (۲)
امروز فرزندان امام، همانها که نسبت خونی و نَسَبی با خمینی ندارند اما دلوجانشان با نور وجود خمینی پیوند دارد، راه را، مسیر را در نگاه امام مییابند. فرزندان امام و انقلاب چشم و قلبشان به کلام رهبرشان است که در تمام این سه دهه پس از امام، پرچمدار سرفراز و منصور راه و نگاه خمینی کبیر است. فرزندان راه پدران را رها نخواهند کرد که در این راستا گروه امام و رهبری خبرگزاری فارس در پرونده ویژهای تحت عنوان «عصر روحالله» بنا دارد تا در مسیر تشریح هرچه صحیحتر اندیشههای امام روحاالله گامی بردارد.
۱- بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی. ۹۴/۳/۱۴
۲-بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی. ۹۶/۳/۱۴
آیتالله عباس کعبی، مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و از حقوقدانان مشهور و صاحبنظر کشور و عضو هیئتعلمی و استاد برجسته و نمونه موسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی (ره) است که در حوزه و دانشگاه به نوآوری و خلاقیت اشتهار دارد.
آیتالله کعبی دوره مقدماتی دروس حوزوی خود را در حوزه علمیه آیتالله کرمی (ره) و مدرسه امام خمینی (قدس سره) اهواز به اتمام رساند و دوره سطوح عالی و خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه قم در محضر آیات عظام وحید خراسانی، میرزا جواد تبریزی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، سید کاظم حائری و سید محمود هاشمی فراگرفت.
وی در حال حاضر نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است و پیشازاین نیز عضو حقوقدان شورای نگهبان قانون اساسی در دوره پنجم بوده است.
آیتالله کعبی بهعنوان صاحبنظر در فقه حکومتی و حقوق عمومی و همچنین نظریهپرداز مسائل حقوق اساسی و حقوق کار شناختهشده و مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و از حقوقدانان مشهور و صاحبنظر کشور است که در این گفتوگو ضمن بازخوانی خط امام و مهمترین شاخصهای این مکتب به تطبیق رفتاری آن با عملکرد مسئولان و وابستگان امام پرداخت و همچنین به شبهاتی که شبکهها و رسانههای ضدانقلاب در خصوص رهبری آیتالله خامنهای در جلسه خبرگان سال ۶۸ مطرح کرده بودند بهطور مبسوط پاسخ داد.
*** ابتدا یک بازخوانی از مهمترین شاخصهای مکتب امام بهعنوان نقشه حرکت داشته باشیم و با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب بحث «حساسیت در برابر دشمن» و «تقوای سیاسی» را از مهمترین شاخصهای خط امام عنوان کردند، چقدر دستگاههای اجرایی کشور منطبق با این شاخصها عمل میکنند؟
مکتب امام راحل ریشه در بعثت، غدیر و عاشورا و انتظار دارد ازاینرو ما باید با نگاه الهی شاخصههای مکتب امام را برجستهسازی و مصداقهای عینی آن را در دوران معاصر بیان کنیم تا حساسیتهای امام راحل در مقابل دشمن و تأکید امام بر تقوای سیاسی بهخوبی تبیین شود.
بر این پایه باید گفت پایههای معرفتی امام راحل شامل چند شاخصه است؛ توحید، عدالت، تقوا، شریعت و کرامت انسانی و درواقع این مسائل پایههای مکتب امام را تشکیل میدهد، آرمان امام راحل، نجات مستضعفان جهان از مکتبهای فکری غرب و شرق است که جاهلیت معاصر را ساختهاند.
*روش امام راحل برای تحقق آرمان انقلاب بسیج مستضعفین جهان و مقاومت است
*** منظومه فکری امام فارغ از دیدگاه سیاسی مشتمل بر نظریات غیر سیاسی ژرفی است که در پسِ دیدگاه سیاسی ایشان مغفول مانده است، در این باره بیشتر توضیح دهید.
روش امام راحل برای تحقق این آرمان بسیج الهی مستضعفین جهان و مقاومت، ایجاد پیوند ناگسستنی بین امامت و امت وزنده کردن روحیه دینباوری و خودباوری و نیز آزادیخواهی ملتها است؛ رابطه امامت و امت بر پایه عشق و صمیمیت و اعتماد متقابل و تلاش برای تحقق حاکمیت دین است و این نیز بهعنوان روش در مکتب امام مطرح است.
این خصوصیات مکتب امام مربوط به بعثت نبوی است، اما ولایتفقیه پرتویی از ولایت غدیر است که نظریه امام راحل برای مدیریت و رهبری بر اساس آن شکلگرفته است اما ازلحاظ الهام گرفتن از عاشورا باید گفت مبارزه با طاغوت وزنده کردن روحیه فداکاری، ایثارگری، شهادتطلبی درراه دین توأم با شجاعت بینظیر و حتی آمادگی برای شهادت درراه خدا و عشق به شهیدان ناشی از عشق به عاشورا در شخصیت امام راحل بوده است.
* نگاه امام به انتظار مبتنی بر قدرت اسلام است
از سوی دیگر ویژگیهای مکتب امام که مربوطه به انتظار میشود، تولید قدرت برای اسلام است، نگاه امام به انتظار مبتنی بر قدرت اسلام است؛ بنابراین تلاش برای پیشرفت و عدالت و وحدت و احیای امت اسلامی و نیز تمدنسازی، تقویت روحیه انقلابیگری، بصیرت و استکبارستیزی از مؤلفههای ظهور و مقدمات دولت کریمه مهدوی است.
*امام راحل عطیه الهی برای نجات بشریت در دوران آخرالزمان هستند
درمجموع باید گفت در فقدان نبی مکرم اسلام محمد مصطفی (ص) و ائمه اهلبیت و در زمان غیبت امام زمان (عج) که فتنه آخرالزمان است، امام راحل عطیه و رحمت الهی برای نجات بشریت در دوران معاصر و زمینهساز تحقق دولت کریمه امام زمان (عج) محسوب میشوند.
*** حساسیت امام در مقابل دشمنان و توصیه ایشان در این زمینه به صورت مصداقی برای استمرار مبارزه با آمریکا چه بود؟
بر اساس این شاخصههای کلی که عرض کردم، مشخص میشود که نگاه امام به دشمن نگاهی است که معتقد هستند، دشمن در مقابل پیشرفت، تمدن و عدالت و کرامت انسانی ایستاده است، دشمن از نگاه امام یعنی طاغوت، ظالمان، مفسدین و کسانی که صد عن سبیلالله میکنند و مانع راه خدا میشوند، راه خدا به معنای تحقق باورها و ارزشهای انسانی بر پایه توحید و عدالت و تقوا است.
*** تبلور این دشمنی در زمان حیات حضرت امام چگونه بود؟
تبلور این دشمنی در دوران نهضت امام در رژیم ستمشاهی بود که این رژیم کانون تجاوز به حقوق انسانها و فساد، ظلم و جنایت بود؛ فساد در رژیم شاه سیستمی صورت میگرفت از این رو امام شعار «شاه باید برود» را دادند و بر دیو استبداد پیروز شدند و ملت ایران را نجات دادند.
* ایستادگی و مقاومت در مقابل دشمن استراتژی الهی امام راحل بود
درحال حاضر و پس از پیروزی انقلاب دشمن از منظر امام(ره) یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی که مظهر شیطان بزرگ و طاغوت اکبر است؛ لذا ایستادگی و مقاومت در مقابل دشمن و آشنایی با مکر و فریب دشمن و مقابله با آن و نیز اعتماد به خدا در مقابل توطئهها استراتژی الهی امام راحل بود.
* جمهوری اسلامی به توازن اقتدار با دشمن رسیده است
این جمله کلیدی امام که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» یک مقدمهای دارد که کمتر گفته میشود و آن این است که امام میفرمود «قدرت حقیقی، قدرت خداوند است و قدرتهای این دنیا قدرتهای پوشالی است پس آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» اما این صحبت را در اوج عربدهکشی آمریکا و در ابتدای بحث نهضت مطرح کردند که انقلاب از لحاظ زیرساختها قدرت امروز را نداشت، چه برسد به امروز که الحمدلله در سایه پیروزی با هدایتهای امام راحل و رهبر انقلاب ما امروز به توازن قدرت بازدارنده متوازن و توازن اقتدار رسیدهایم و قطعا نباید از دشمن ترسید و واهمه داشت.
*سیاستورزی در مکتب امام بر پایه تقوی و عمل به تکلیف است
امام رحمتالله درصدد تحقق حاکمیت توحید بودند و از این رو سیاستورزی در مکتب امام بر پایه تقوی و عمل به تکلیف و خداباوری است و مبنی بر اینکه عالم محضر خداست معنا پیدا میکند.
امام سیاست را به سه دسته شیطانی، حیوانی و اسلامی تقسیم میکنند، سیاست شیطانی از منظر امام همان ماکیاولیسم است که هدف وسیله را توجیه میکند، سیاست حیوانی تلاش برای تحقق اهداف مادی و هدف از سیاستورزی اسلامی فارغ از تلاش برای تحقق نظم، امنیت، پیشرفت و عدالت، نزدیکی به خدا و قرب الهی و کمالطلبی و تحقق معنویت در ظرف زندگی سیاسی اجتماعی است که بدون تقوای سیاسی امکان ندارد.
*پاسداری از مکتب امام ضمانت تداوم انقلاب اسلامی است
*** یکی از مباحثی که این روزها مطرح است، موضوع تحریف اندیشههای حضرت امام و ارائه یک امام بدلی است، یکی از این مباحث موضوع مقبره ایشان است که پر زرق و برق ساخته شده و به نوعی مصداق تجملگرایی است، آیا این باعث تحریف چهره امام میشود؟
پاسداری از مکتب امام راحل ضمانت تداوم انقلاب و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی است، پاسداری از مکتب امام از معبر ولایت فقیه و توسط رهبری صورت میگیرد لذا یکی از شاخصههای رهبر معظم انقلاب بعد از امام راحل این است که رهبری تلاش کردند که مکتب امام راحل را در زندگی سیاسی ـ اجتماعی و در حیات معاصر اجرایی کنند.
*پرداختن به مکتب امام غیر از مجرای ولایتفقیه تحریف است
رهبر انقلاب از زمان رحلت امام تا کنون هر سال در ۱۴ خرداد بخشی از مکتب امام را متناسب با نیازهای آن سال بیان میکنند بنابراین یکی از تحریفهایی که در اینجا ممکن است صورت گیرد این است که ما فهم مکتب امام راحل را به جای ولایت فقیه و رهبری از جاهای دیگری بگیریم، در حالی که باید معلوم باشد که پاسدار مکتب امام، ولیفقیه است.
* آیتالله خامنهای نمونه منحصر به فرد بیان کننده مکتب امام راحل هستند
*** یعنی به نظر شما خط امام را از چه منابعی نباید گرفت؟
ابتدا بگویم آن را باید صرفا از ولیفقیه گرفت، شخص آیتالله العظمی خامنهای از چند جهت نمونه منحصر به فرد بیان کننده مکتب امام راحل هستند، نخست اینکه ایشان یک اسلامشناس جامع هستند و کسی میتواند مکتب امام را بیان کند که خودش یک اسلامشناس جامع باشد و رهبر انقلاب احاطه و اشراف فکری درباره افکار امام را دارند.
رهبر انقلاب در فراز و فرودهای نهضت از آغاز تا پایان حیات شریف امام در کنار ایشان قرار داشتند و ویژگیهای مکتب امام را بهتر از هر کس میدانند.
از همه مهمتر ویژگی سوم ایشان است، آیتالله خامنهای متولی و حامل پرچم امام راحل هستند حال اگر ما اندیشه امام را به جای اسلامشناسان از روشنفکرنماهایی بگیریم که در واقع پیرو مکاتب غربی و شرقی هستند، قطعاً انحراف آشکار محسوب میشود.
*مصادره امام برای یک جریان سیاسی ظلم به مکتب امام است/ همتاسازی تحریف امام واقعی است
اگر به جای اینکه در عینیت معاصر، امام را از لابهلای بخشی از اسناد و گفتهها ببینیم که انقطاع نیز داشته باشد و به قبل و بعد آن توجهی نکنیم، دقیقا دچار انحراف میشویم، البته برخی تلاش دارند از طریق چهرهسازی و همتاسازی و نیز تبلیغات رسانهای برای امام (ره) مفسر و مکتب درست کنند، در حالی که مصادره امام راحل برای یک جریان سیاسی یا در یک بخش مکانی و زمانی ظلم به امام راحل و مکتب ایشان است.
ولایتفقیه و رهبری مفسر واقعی خط امام هستند و خط امام را که صراط مستقیم خط انقلاب است باید از زبان و بیان ولی فقیه گرفت.
*** درباره احیای مکتب امام که به نظر میرسد در بین مسئولان اجرایی مغفول واقع شده است نظر شما چیست؟
در خصوص راههای زنده نگه داشتن مکتب امام همانطور که بنده گفتم امام رحمت الهی برای بشریت در عصر غیبت هستند از این رو تجلیل از امام و بزرگداشت نام و یاد ایشان و زنده نگه داشتن اهداف ایشان حائز اهمیت است لذا معرفت امام راحل و ایجاد ارتباط عاطفی با امام به عنوان عبد صالح خداوند باعث زنده شدن مکتب امام راحل خواهد شد.
* امام اشرافی و تشریفاتی یک تصویر غیر واقعی است
بنابراین برجسته کردن آستان و ساحت امام (ره) و ارج نهادن ایشان به عنوان عبد صالح خدا، یک ابزار برای احیای مکتب ایشان است اما نباید امام را تشریفاتی معرفی کنیم، چراکه امام اشرافی و تشریفاتی یک تصویر واقعی نیست.
*امام بر علیه تبعیض و امتیازخواهی قیام کردند
امام (ره) نه اشرافی بود و نه تشریفاتی؛ امام بر علیه تبعیض و امتیازخواهی قیام کردند اما حالا یک عده به نام امام خواستار امتیاز هستند و زیادهطلب شدهاند و زندگی اشرافی شکل میدهند که این قطعاً تحریف مکتب امام راحل است.
*امام در پدیده اطرافیان و حاشیه بسیار حساس بودند
*** اینکه اشاره داشتید امام نه اشرافی بود و نه تشریفاتی اما در حال حاضر یک جریان این موضوع را پررنگ میکنند و مصداق آن نیز تجملگرا بودن بخشی از افراد نزدیک به ایشان یا کسانی است که در مؤسسه حفظ و نشر آثار امام تفکرات ایشان را دستهبندی میکنند.
معمولاً بخشی از دشمنی با راه رهبران الهی را علاوه بر شیاطین انس و جن، حواشی و منسوبین به آنها شکل میدهند، امیرالمؤمنین علی (ع) از اطرافیان رنج بردند و ما دیدیم امام هم در این پدیده اطرافیان یا پدیده حاشیه حساس بودند و در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود نیز به رهبر آینده توصیه میکردند که به طور مثال به خاطر داستان منتظری، مراقب بیت خود و حاشیه و اطرافیان خودتان باشید.
امام راحل در زمان حیات خود بسیار حساسیت داشتند که دچار چنین حاشیههایی نشوند از این رو بیرحمانه و بدون ملاحظه با منسوبان خود که از راه امام جدا میشدند اظهار برائت میکردند، نمونه آن پسر آقا مصطفی خمینی، «سیدحسین خمینی» بود که همان زمان امام این موضوع را اعلام کردند.
یا درباره حاج سیداحمد آقا خمینی که امتحان بسیار خوبی پس دادند، دقیقا امام ایشان را در مسیر صراط مستقیم انقلاب میخواستند؛ خصوصا پس از ارتحال امام، سید احمد آقا فرمودند من سرباز آیتالله خامنهای هستم و درباره ولایت فقیه صحبت کردند.
*مرحوم «سید احمد آقا» تداوم راه انقلاب را در اطاعت از آیتالله خامنهای میدانستند
این امر باعث شد، سید احمد آقا بهخاطر تلاش خناسان و افراد فرصتطلب که سعی میکردند زاویهای بین ایشان و رهبر انقلاب ایجاد کنند در رادیو و تلویزیون حاضر شده و درباره لزوم ولایتمداری و اطاعت از آیتالله خامنهای صحبتهای بسیار مهمی را مطرح کردند؛ بنابراین ایشان تداوم راه انقلاب را در اطاعت از آیتالله خامنهای میدانستند؛ از این رو انتظار این است که بیت امام و یادگاران یادگار امام (ره) نیز مسیر مرحوم حاج سیداحمد خمینی را طی کنند البته مردم هم در این قضیه قضاوت میکنند.
* بیت امام در مسیر ولایتفقیه و پشتیبان آیتالله خامنهای است
همین جا خوب است اشاره کنم به سخن یادگار امام حجتالاسلام سید علی خمینی که بارها در سخنرانیهای خود اطمینان دادند که بیت امام در مسیر ولایتفقیه و پشتیبان آیتالله خامنهای است و از این راه هرگز جدا نخواهند شد که دعا میکنیم همه ما در صراط مستقیم امام و انقلاب و در مسیر ولایت و رهبری حرکت کنیم.
*امام به آیتالله مشکینی فرمودند مرجعیت برای ولیفقیه شرط نیست؛ بازنگری کنید
*** با توجه به جایگاه حقوقی شما و عضویت در مجلس خبرگان درباره شرط مرجعیت برای رهبری و بازنگری در قانون اساسی که به صورت تقطیع شده مطالبی در این زمینه مطرح شد، توضیح بفرمایید.
در آن زمان قانون اساسی در شرف بازنگری قرار داشت، در قانون اساسی بازنگری نشده شرط بر این بود که ولی فقیه مرجع باشد، بحث انتخاب رهبری توسط خبرگان باید طبق قانون اساسی غیربازنگری شده صورت میگرفت؛ از طرف دیگر امام در پاسخ به مرحوم آیتالله مشکینی جواب داده بودند که مرجعیت شرط نیست و شما درباره این مسئله بازنگری کنید و شورای بازنگری قانون اساسی این مطلب را بازنگری میکردند اما تا آن موقع بازنگری نهایی نشده بود.
در این بین اعضای خبرگان رهبری با دو دسته شرایط روبهرو بودند؛ یک دسته شرایط مراجع تقلیدی که بالفعل مرجع تقلید بودند اما از دیدگاه خبرگان توانایی لازم را برای اداره کشور نداشتند در حالی که یکی از شروط تعیین رهبری مدیریت و توانمندی کافی برای اداره کشور است، از سوی دیگر نیز با گزینهای همچون آیتالله خامنهای روبهرو بودند که مجتهد مسلم بود اما مرجع بالفعل نبودند، بنابراین اعضای خبرگان یا باید دست از شرط مرجعیت برمیداشتند یا دست از شرط توانمندی کافی برای اداره کشور.
*سند تعیین آیتالله خامنهای به عنوان ولیفقیه دائم پس از بازنگری قانون اساسی امضاء شد
قانون اساسی طبق اصل ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹ اختیار و تشخیص در این موارد را طبق آئیننامه داخلی به خود خبرگان سپرده است از این رو اعضای خبرگان دیدند که شرط مدیریت و اداره کشور مهمتر از مرجعیت است از این رو درباره رهبری تصمیم گرفتند که شرط مرجعیت فعلی را نداشت اما چون قانون اساسی در حال بازنگری بود تصمیم خبرگان رهبری یک تصمیم موقت بود و به شکل موقت چنین تصمیمی را درباره رهبری آیتالله خامنهای گرفتند و اعلام کردند و این موضوع از صدا و سیما نیز اعلام شد که آیتالله خامنهای به طور موقت به عنوان رهبری انقلاب تعیین شدند.
بعداً که قانون اساسی بازنگری شد و طبق اصل ۱۰۹ قانون اساسی صلاحیت لازم برای افتاء در تمام ابواب مختلف فقه شرط شده بود، نه مرجعیت؛ اعضای خبرگان رهبری که رهبری آیتالله خامنهای را تأیید کرده بودند، سند تعیین آیتالله خامنهای به عنوان ولیفقیه به طور دائم پس از بازنگری قانون اساسی در مرداد ۶۸ را امضاء کردند.
حتی کسانی که در انتخاب موقت نظر نداده بودند، سند نهایی را امضاء و تأیید کردند بنابر این آیتالله خامنهای به عنوان رهبری دائم در مرداد ماه سال ۱۳۶۸ تعیین شدند و همه خبرگان دوباره تشکیل جلسه دادند و آن سند را امضاء کردند لذا در سند دوم قانون اساسی بازنگری شده دیگر مرجعیت فعلی شرط نبود.
*مرجعیت آیتالله خامنهای یک مرجعیت پر مقلد است
*** با توجه به شرط نبودن مرجعیت فعلی، برخی شبهه چگونه مرجع شدن آیتالله خامنهای را مطرح میکنند.
رهبری درآن زمان مرجعیت شأنی داشتند اما مرجع فعلی نبودند لذا طبق اصل ۱۰۹ قانون اساسی کسی که صلاحیت علمی لازم برای افتاء در همه ابواب فقه را دارا باشد صلاحیت رهبری را داراست خبرگان رهبری هم براین مطلب صحه گذاشت و مرجعیت آیتالله خامنهای با گواهی مجتهدین صاحبنظر حوزه علمیه قم و برخی صاحبنظران حوزههای بزرگ جهان اسلام و خود خبرگان و تقاضایی که نسبت به مرجعیت آیتالله خامنهای به ویژه در خارج از کشور وجود داشت ایشان به عنوان مرجع مسلمین معرفی شدند.
*ولایت آیتالله خامنهای به شکل دائمی در مرداد ۶۸ امضا و اعلام شد
البته امروز مرجعیت آیتالله خامنهای یک مرجعیت پر مقلد، شناخته شده و معروف و جا افتادهای است بنابر این قبل از بازنگری قانون اساسی مرجعیت شرط بود اما رهبر انقلاب به عنوان رهبری موقت معین شدند چون مرجع فعلی نبود.
بنابراین بعد از بازنگری قانون اساسی در مرداد ماه سال ۶۸ ولایت ایشان به شکل دائم تثبیت شد و اعضای خبرگان آن را امضاء و اعلام کردند.
نظر شما